آخرین حربه ... !

سلام خدمت دوستان عزیز و گرامی ، امیدوارم که حالتون خوب باشه و اوضاع به کام ؟!

اگر پست قبلی رو مطالعه می کردید بر شما نیک هویدا می شد که این وبلاگ قراره سه شنبه ها آپ بشه ، اما بعضی از روز های هفته به خصوص 5 شنبه یا جمعه اگر فرصتی بود حتما خدمت می رسم (که خوشبختانه این دو هفته شانس با من یار بود !) .

--------------------

خوب کجا بودیم ؟ آهان ! می خوام یه کمی با هم در مورد بازی ایران و تایلند صحبت کنیم . اولا که من چندان فرصت دیدن بازی رو نداشتم و ست دوم رو از اواسطش دیدم (ست سوم رو هم ندیدم !) . شاید حدود 1 سال بود که بازی به این قشنگی ندیده بودم ! اولین بار بود که یک ستتر تونست واقعا حدود 15 ثانیه من رو مبهوت کنه ! و اولین بار بود که یک جای خالی دهان من رو از تعجب باز گذاشت ! نمی دونم متوجه شدین دارم در مورد چی صحبت می کنم یا ؟ نه بابا معروف کیه ! ستتر تایلند رو می گم ، همون جای خالی که بدون پرش انداخت پشت مدافع ها متوجه شدید (اگر متوجه نشدین ادامه ی مطلب رو هم نخونین ...) ؟!

آخرین باری که چنین چیزی رو دیده بودم حرکتی بود که خودم انجام دادم (من اصلا دچار بیماری خود ستایی نیستم هاااا !!! به دور از شوخی فقط خواستم بگم که این حرکت و این مدل جای خالی - که بخوابه در زمین حریف - خیلی خیلی نادره .)

تمام مقدمه های بالا رو عرض کردم که به این نتیجه ی مهم برسم : توپ ستتر تایلند در زمین ایران خوابید چون اون توپ تقابل صد در صد دو نوع سبک کاملا متفاوت بازی بود . اصلا یعنی چی ؟! آخه پشمک ، به کرایه ی تاکسی چه ربطی داره ؟!

در جواب باید عرض کنم که این پست رو تا آخر بخونین تا ببینین که نه تنها پشمک به کرایه ی تاکسی ، که حتی بازی شنای با مانع به هدف مند کردن یارانه ها ربط داره !!! ( دیگه زیادی بامزه شد !)

خدمت دوستان عزیز عرض کنم که بازی ایران و تایلند تقابل صد در صد و تمام عیار دو سبک کاملا متفاوت والیبال بود ، سبک قبل از قرون وسطی (!) و سبک حال حاضر دنیا . تایلند با شیوه ی کاملا قدیمی والیبال بازی می کرد ، شیوه ای که در اون : ستتر ها نمی پرند ، سرعتی زن ها به جای سه گام درست و حسابی لِنگ می زنند و خودشون رو به توپ می رسونن ، پاس های دو طرف آنتن پاس های کاملا بلند یا حد اکثر متمایل به کنده هست ، به جای پایپ از پشت خط وسط استفاده می کنند ، بازی کن ها اگر خیلی بلند باشند 190 سانتی متر هستند و ... . شاید تنها چیزی که در مورد تیم تایلند با والیبال روز دنیا هم تطابق داشت ، سرویس های پرشی بود .

اما چرا تایلند با این همه تفاوت سبک بازی و اون هم استفاده از سبک های از مد افتاده ، تونست توی ست دوم تا این حد ایران - مدعی استفاده از سبک روز دنیا - رو اذیت کنه ؟! ( بی تعارف بگم که حق تایلند بود که یک ست رو از ایران بگیره )

جواب این سوال دقیقا می شه چیزی که امروز می خوام در موردش با هم صحبت کنیم یعنی : آخرین حربه ...

بذارید مثل همیشه با یه مثال شروع کنم ، چطوره ؟!

خوب یادم میاد قبل از این که والیبال رو درست و حسابی بازی کنم ، در رشته ی دوست داشتنی پینگ پنگ ، یا همون تنیس روز میز فعالیت می کردم (فکر کنم تنها رشته ی ورزشیی که تجربه نکردم ، پرش از روی صفحه ی  شطرنج با اسب باشه !!!) . اون موقع من تقریبا یک بازی کن نیمه حرفه ای بودم ، کسی که راکتش به صورت چسبیه ، چوب راکتش با لایه های کربن پوشیده شده و ... (اونایی که حرفه ای بازی کردن می دونن چی می گم ) .

باری - خلاصه - یک روز مربی عزیز به این حقیر فرمان دادن که برو با فلانی بازی کن . حالا این آقای فلانی کی بود ؟! یه بازی کن تازه کار با یک راکت کاملا معمولی (شاید هم با رویه های پاره شده !) ، و نه چندان آشنا به فنون حرفه ای و ... . اولش کمی ناراحت شدم ، گفتم بابا من با این همه ادعا برم با این جناب یارو هم میز بشم (منظور میز پینگ پنگه !) ؟! ای دریغ ، مربی دیگه من رو دوست نداره ، به من اهمیت نمی ده و ... ! خلاصه رفتیم رو به روی هم استادیم و بازی شروع شد . با بی خیالی اولین امتیاز رو گرفتم . سرویس دوم رو که زد من اومد جواب بدم ، زدم توی تور . سوی که زده شد و بازی به گردش افتاد ، اومدم با یک لوپ (یه چیزی شبیه آبشار خودمون توی والیبال با این تفاوت که سپین -Spin- از روی توپ داره یعنی توپ می چرخه و حرکت می کنه ) جوابش رو بدم ، دوباره توپم رفت توی اوت .

کمی جدی تر شدم ، اما دیگه دیر شده بود ... سرتون رو درد نیارم ، من اون بازی رو 11 - 2 باختم !!! وقتی به مربی نتیجه رو گفتیم ، با تمسخر به من می گفت از این ضعیفه باختی ( حیف شد چون اگر این پست رو می خوند دیگه این حرف رو نمی زد !) ؟؟!!

من اون روز یک درس مهم ، نه بهتر بگم یک درس خیلی خیلی مهم توی زندگیم گرفتم ، می دونین چی بود ؟ اگر گفتین : این که هیچ حریفی رو دست کم نگیرم ؛ سخت در اشتباه هستید ! درسی که من اون روز گرفتم این بود  : هرضعیفی می تونه برنده ی بازی باشه ، به شرطی که از آخرین حربه استفاده کنه !

بازی امروز ایران موید این نتیجه بود که البته اگر تایلند به روش بازی خودش ادامه می داد .

حالا این آخرین حربه چی هست ؟!

می دونین چرا من اون بازی رو باختم ، یا ایران توی ست دوم به این سختی گیر افتاد ؟ دلیلش یک چیزه ، چیزی که من بهش می گم : بازی نا متعارف عادت ما !

بذارید روی همون مثال خودم توضیح بدم . من اصلا با سبک بازی اون بازی کن عادت نداشتم ، من عادت کرده بودم که تمام توپ هایی که از طرف حریف هام برام میاد ، سپین داشته باشه . عادت کرده بودم که توپ یک سری از مناطق خاص میز فرود بیاد . عادت کرده بودم که توپ نوع خاصی از شتاب رو داشته باشه . عادت کرده بودم که ...

اما در اون بازی ، اون توپ ها که از طرف حریف ضعیف من ارسال می شد ، هیچ کدوم از ویژگی های بالا رو نداشته . من گیج شده بودم ، هیچ کدوم از پیش بینی هام درست در نمیومد . و زمانی که فهمیدم باید روش بازیم رو تغییر بدم ( یعنی باید فکر کنم من هم یک راکت مثل راکت حریفم توی دستم دارم ... یک راکت کاملا عادی ، راکتی که بازی عادی هم می طلبه ) ، دیگه خیلی دیر شده بود و من عملا باخته بودم ، باختی که تضعیف روحیه ی من و ترس شدید از تحقیر شدن به اون کمک می کرد .

این اتفاق سر بازی ایران هم افتاد . خیلی بعید می دونم برای موسوی تا آخر عمرش چنین شرایطی پیش بیاد که مجبور بشه توش یک سرعتی زن رو دفاع کنه که توپ رو به اون شکل می زنه ! خیلی بعید می دونم برای آقای خوش خنده (!) تا آخر عمرش چنین جای خالیی پشت سرش بخوابه . خیلی بعید می دونم که ... . خیلی بعید می دونم که این تیم ملی دیگه به چنین تیمی بر بخوره . تیمی که سبک بازیش با هیچ کدوم از اصول و تمرینات تیم ملی ایران سازگار نیست . اما ایران توی همین دیدار هم امتحانش رو اصلا خوب پس نداد ! شاید اگر والیبال یک ورزش تیمی نبود ، شاید اگر آنالایزوری کنار تیم نبود ، شاید اگر مربی آشنا به سبک بازی قدیمی ها و علم جدید والیبال کنار تیم نبود ، در کل اگر عوامل کمکی خارجی کنار تیم نبودند ، الان جای ایران و تایلند عوض می شد .

شاید این سوال به ذهنتون اومده باشه که : تیم ایران با کلی تیم ضعیف تر از تایلند بازی کرد ، تیم هایی که به مراتب سبک بازیشون نسبت به تایلند بیشتر با ما فرق می کرد پس چرا اون ها ما رو تا این اندازه تحت فشار نذاشتن ؟!

عرض شود خدمتتون که : 1. اون ها هم تاثیر گذاشتن ، اما کمتر بود 2. اون ها از این تفاوت در سبک هیچ استفاده ای نکردن ، از مدل جای خالی انداختن بگیر ، تا پاس کوتاه و پشت خط (که کلا استفاده نمی کردن !) 3. تفاوت روحی هم مهمه ، تایلند نسبت به اون ها با تجربه تر بود و هم چنین چون یک ست از چین گرفته بود امیدوارانه تر بازی می کرد 4. و از همه مهم تر نقش ستتر توی این تفاوت هست ، نقشی که با دیدن بازی های قبلی و مقایسه ی اون ها با بازی امروز ، امکان نداره متوجهش نشید . سبک استفاده از بازی کن ها و پاس دادن ها ، سبک جای خالی انداختن ، سبک به حرکت در آوردن بازی کن ها و... تمام این ها موجب می شد که به این تفاوت سبک دامن زده بشه و آشکار تر بشه ازش بهره برد .

خوب تمام اراجیف بالا رو به هم بافتم که به شما بگم که اگر با یک تیم خیلی خیلی قوی تر از خوتون بازی کردید ، نه به عنوان یک آرمان که به عنوان یک واقعیت عینی برای بردن توی زمین برید . اما وظیفه ی شما به عنوان ستتر اینه که این تضاد ها و این تفاوت های در سبک بازی رو یا : 1. ایجاد کنید ، و یا اینکه 2. اگر وجود داره ، بیش از حد بهش دامن بزنیند تا تیم مقابلتون با یک موجود کاملا نا آشنا ( نه یک تیم ضعیف مردنی !!!) مواجه بشه .

حالا اینکه چه طور این کار ها رو انجام بدید موضوع پست بعدی منه ( نمی شه که همش رو یه جا بگم ، این طوری کفگیر می خوره ته دیگ !)

خوب دوستان شرمنده که سرتون رو درد آوردم ، تا سه شنبه ...

موفق باشید .

اگه گفتی کجا پاس می ده ؟!

سلام دوستان عزیز :

یعنی من مرده ی این همه استقبالم ... آخی ... ! می دونین چی حرص من رو در میاره ؟! بعضی از عزیزانی که وبلاگ رو لینک کردن بعد از یه مدتی لینک رو از وبشون حذف کردن ، بد بختی سر اینه که هزار تا وبلاگ توی لیست لینک ها شون بوده که تعطیل شده بعد صاف اومدن لینک ما رو حذف کردن ! عجب حکایته هاااا ! بابا از من خوشتون نمیاد چی کار به لینک بی چاره دارین ؟! هیییییی روزگار بی وفا ...

-----------------

خوب از شوخی که بگذریم میایم سراغ اصل مطلب یعنی ست و ستتر .

دیدم خیلی حیفه ... من این همه مطلب در مورد ستتر ها و این که چه کار باید بکنن نوشتم ، حالا زمان اینه که بگم چی کار نباید بکنن !

یه بار داشتم به یکی از دوستان می گفتم که ستتر ها بر سه پایه ی کلی قرار دارن :

۱. موجوداتی که به لحاظ فیزیکی قابل آنالیز هستند : این گونه ی نه چندان نادر از ستتر ، با یک آنالیز ساده به وسیله ی جناب آنالیزور به راحتی دستشون خونده می شه . یعنی اگر حضرت عالی تشریف ببرید پشت کامپیوتر آنالیزور به راحتی می تونین یه الگوی منظم از شکل پاس رو به دست بیارین . مثلا چی ؟

سادست ، مثلا فرض کنین که به ستتر گفته شده که دفاع سرعت ، در پاس کوتاه ضعیف عمل می کنه ، این بنده ی خدا هم که وبلاگ حرف های یک پاسور رو نخونده (ادعا می کنیم که استاندارد ترین آموزش های پاس را ارئه می کنیم ، شاید هم بهتر باشه ادعا کنیم که غیر استاندارد ترین آموزش های پاس رو ارائه می کنیم ! نه ؟! اگه گفتی این تبلیغ برای کیه ؟!) فکر می کنه که اگر به حرف بابا مربی مهربون گوش کنه حتما موفق می شه ! زهی خیال باطل که تیم حریف هم آنالایزور داره و دقیقا می فهمه که ستتر داره چی کار می کنه !

یه مثال دیگه می خوای ؟! مثال دیگش اینه که بعضی ستتر ها با وجود تمام توانایی هاشون عادت کردن که از یک منطقه ی خاص بیشتر استفاده کنن ، اونم به شکل بیش از اندازه تابلو ! مثلا این جوجه ستتر عزیز به این نتیجه رسیده که به هر دلیلی (‌غیر شرایط بازی هاااا ) منطقه ی ۴ رو باید بیشتر استفاده کنه (البته هر دلیلی که نمی شه گفت ، معمولا این جور افراد به خاطر تلقین های روانی دیگران و خودشون به این نتیجه رسیدن که روی یک منطقه ی خاص تسلط بیشتری دارن ، البته این جریان بیشتر در ضمیر ناخودآگاه این رفقا تثبیت شده) در این صورت با یک درصد گیری ساده از نرم افزار می شه فهمید که این رفیقمون چی کارست ؟!

بازم بگم ؟! بابا بسه دیگه !!!

۲. دسته ی دوم ستتر ها افرادی هستند که به لحاظ روحی قابل آنالیز هستند : اگر شما بلند شی بری بیش برادر های آنالایزور می بینی که هیچی نمی بینی !!!‌ یعنی می بینی هاااا ، ولی نمی بینی ؟!‌ اه بابا منظورم اینه که توی صفحه ی نمایشگر رایانه (فارسی شده ی :‌ مونیتور کامپیوتر است !) می بینی که هیچ الگوی خاصی از رفتار ستتر وجود نداره . حالا جریان چیه ؟!‌ قضیه اینه که این جعبه ی آهنی (رایانه) شعور و درک نداره . بنابراین عملا خیلی چیز ها رو نمی تونه تحلیل بکنه .

مثلا چی ؟ مثلا این که یک ستتر خاص (نمی خوام اسمش رو ببرم ، نه اصرار نکن !!!)‌ وقتی که گیج می شه و در واقع یه جورایی از بازی می ترسه شروع می کنه چپ و راست پاس کوتاه دادن ! از وسط یک سوم ، وسط دو سوم ( اگه مردی از منطقه ی سرویس هم پاس کوتاه بده !!! ) و ... می ده به بازی کن سرعتی . عملا تا رایانه بیاد و به خودش بجنبه و یک آمار درست و حسابی به دوست عزیز ما (آنالایزور محترم)‌ بده ، تیم حریف ۵ امتیاز افتاده جلو و ستتر به لحاظ روحی به حالت عادی برگشته و دیگه از پاس کوتاه استفاده نمی کنه ( گاهی هم آمار ها به آنالایزور می گه که داره چه اتفاقی می افته اما این دوست ما به دلایل فنی فکر می کنه که تمام این ها یک نقشه است ، در حالی که زهی خیال باطل !) .

یا مثلا این که ستتر در مورد یک بازی کن خاص چند رالی مونده به این که بره سرویس پاس ها رو به اون می ده تا روحیاتش بره بالا و ...

تمام این ها موجب می شه که در کار آنالایز تیم حریف ، قبل از بازی ، حتما یک نفر که به اصول روانشناسی وارده کنار تیم آنالایزور ها ستتر حریف رو مورد نقد و بررسی قرار بده تا توی بازی اصلی بتونه تشخیص بده که الان ستتر داره چه کاری انجام می ده و از کدوم الگو استفاده می کنه .

۳. یک مدل ستتر دیگه هم وجود داره که اسمش رو می ذارم تمام تابلو ! فکر می کنم بهتر بنویسم :‌ بدون شرح ؟!

نتیجه گیری :

قبل از ادامه می خوام یه نکته بگم :

شما نمی تونید نوع اول رو از نوع دوم تشخیص بدید در واقع این دو نوع تفاوت چندانی با هم ندارن به عبارت دیگه مشکل نوع اول تقریبا یک زیر مجموعه ی قابل پیش بینی ((با رایانه)) ، از نوع دومه ، تنها تفاوت مهم و عمده شون اینه که نوع اول رو با یک آنالایز رایانه ای و پیدا کردن آمار پاس ها می شه پیش بینی کرد ، ولی نوع دوم رو فقط با تشخیص های روانی می شه الگوی مناسبی براش پیدا کرد . چون چیزی که آمار ها نشون می دن ، در واقع هیچ چیزه ! یعنی یک سری الگوی پراکنده .

خوب حالا راه درمان چیه ؟!

برای عزیزانی که مشکل نوع اول رو دارن ، باید دو کار مهم انجا بشه :

۱، آنالایز دقیق بازی و به دست آوردن آمار پاس ها

۲. ترک عادت ها با توجه به آمار به دست اومده !!!

اما مشکل نوع دوم هم با یک جمله ی به ظاهر ساده اما پر از معنی حل میشه :

قبل از این که جمله رو بگم یک مطلب رو از قول یک نفر نقل کنم ...

می گن توی کشور های جهان سوم که دستگاه های خیلی پیشرفته ی حفاظتی نیومده ، یکی از اصول حفاظتی از افراد و اماکن مهم کشور ( که چاره ای جز این هم نیست) اینه که همیشه غیر قابل پیش بینی بود ! مثلا ؟!

مثلا این که اگر یک بار تمام کیف یک نفر رو در گیت ورودی گشتید ، ۵ متر جلو تر همون فرد رو دو باره نگه دارید و از اول بگردید !!! دوباره ۵ متر جلو تر همین کار رو تکرار کنید !!! در واقع طوری رفتار کنید که هیچ کس هیچ الگوی خاصی نتونه از رفتار های شما پیدا کنه و سوء استفاده کنه .

مثلا یک بار محافظ ها رو ۱۵ دقیقه ، ۱۵ دقیقه عوض کنید . یک بار دیگه ۵ دقیقه ، ۵ دقیقه و ...

خوب فکر می کنم منظورم رو خوب متوجه شدید ؟ نه ؟!‌ نگید که این قدر باهوش نیستید !!!

بله منظورم واضحه :

در پاس دادن جهان سومی عمل کنید !

خوب دوستان گرامی ، این مطلب هم به پایان رسید . نمی دونم به دردتون خورد یا نه ، اما ای کاش که کاربردی باشه ، نه فقط جهت خوندن مطلب یک وبلاگ .

تا سه شنبه ی بعد ...

موفق باشید و خداحافظ

پ.ن : قابل توجه تمام کسایی که معتقد هستن که تیم ملی امسال ، قهرمان گوانگجو می شه :

من هم خیلی امیدوارم که قهرمان بشه . اما به استیل این تیم نمی خوره ! یعنی اگر دوم هم بشه کلی جای تشکر داره ! تجربه ی گذشته و بازی های این تیم توی این مسابقات بد جوری زنگ خطر اول نشدن رو توی گوش من به صدا در میاره ! امیدوارم که مثل همیشه ( مسابقات نوجوانان که یادتونه ؟!) اشتباه کرده باشم . آمین یا رب العالمین !

عرفه ، آخرین مهلت !

به نام خالق شناخت .

نامش عرفه است ، واژه ای آشنای گوش ها و دلهای خسته که با شنیدنش گل از گل بندگان می شکفد و شیاطین نهان در بند اسارت رب ، اشک حسرت می ریزند و رشک آزادی می برند !

عرفه ، شاید یعنی شناخت محجوب محبوب ممدوح از پس پرده ی نهان غیب . و شاید امروز خالقی که ستایشش را عقل بر ما واجب و نفس بر ما حرام نموده ، رخ نهان خود را از پشت پرده ی روزمرگی ها به در آورد تا درنگی به وجه الله نظاه کنیم .

شاید امروز را باید روز خدا نامید که خلاف آمد عادتِ شب بیدار ماندن ها ، امروز جزو معدود روزهای خداوندی است . روزی که دل سردی ها به دل گرمی ها ، آرامی ها به جوشش ها و تاریکی های مواج ضمیر انسان به روشنایی درخشان نور تبدیل می شود .

پس امروز را باید خواند ، از ورای تمام لهو و لعب های دنیا . جایی که تنگناهای حسرت حصار بردباری انسان در تکاپو را ، در هم می شکنند ؛ جایی میان موج میش ها و نیش ها ، باید این عقرب کج رفتار روزگار را با یاری خداوند قهار به زمین زد .

امروز باید توشه ای فراهم ساخت ... شاید گناهان بخشوده شوند ... !

امروز عرفه است ، روز خدا !

آخرین مهلت ما ... شاید تا سال بعد ، شاید تا ابد ... ؟!

تک دست

سلام دوستان .

گفتم شب جمعه ای خیرات اموات عزیز (!!) یه مطلب بذارم که تا سه شنبه می خوام برم وبلاگ خالی نباشه ! اینه که از خوابم زدم و اومدم اینجا تا در خدمت شما دوستان و سروران عزیز و گرامی باشم .

راستی قبل از شروع بگم : اون عزیزانی که لطف کردن و لینک وبلاگ رو پاک کردن ، نگران نباشن ، چون متاسفانه به دلیل حذف وبلاگ لینکشون پاک شده ، البته بدبختانه من هم نمی تونم لینکشون کنم ، چون نمی دونم چه کسانی بودن . بنابراین زبونم لال عذاب وجدان نگیرن !

-----------------------

اگر از یک مربی کار کشته ی والیبال در مورد تک دست پاس دادن سوال کنی ، اولین چیزی که به ذهنش می رسه ، پاس دادن یک توپ رد برای بازیکن سرعتی ، یا منطقه ی ۴ (دیگه خیلی مرام بذاره منطقه ی ۲) هست . اما یه سوال : آیا کاربرد های پاس یک دست به همین جا ختم می شه ؟!

یک بار داشتم با خودم فکر می کردم که چی می شد اگر که ستتر ها می تونستن یک دفعه مسیر حرکت توپ رو تغییر بدن ؟! مثلا توپ منطقه ی ۴ و کاملا رو به روشون رو تبدیل به پاس پشت خط منطقه ی ۲ بکنن ( منظورم توپی نیست که بالای سرشونه هاااا . منظورم توپیه که تقریبا جلوی صورتشونه !) . یا مثلا تا حالا به این فکر کردین که چه طوری می شه توپ جلوی دست بازیکن سرعتی رو یک دفعه انداخت پشت سرش برای پایپ (منظورم اینه که توپ ، رو به روی شما و جلوی دست سرعتی باشه ) . یا دیگه این که برای دفاع حریف یک مانع دید کوچیک ایجاد کرد ؟!

تا حالا به چند تا از این ها فکر کردید ؟! بذارید یک جور دیگه بگم :

والیبال دنیا به میزانی که سریع تر می شه ، دفاعش هم قوی تر می شه . روز به روز بین دفاع جلو و عقب زمین هماهنگی های جدید و عجیب و غریبی صورت می گیره که حمله ها متوقف بشه ( مثل علامت هایی که دفاع جلو به عقب می ده مبنی بر این که پیش بینی می کنه ستتر حریف به کجا قراره پاس بده ! پیش بینیی که اساس کل حرکت دریافت و دفاع رو بر مبنای اون تنظیم می کنن => معمولا دستور العمل این پیش بینی ها ، لحظه به لحظه به وسیله ی آنالایزور ها به سرمربی و از اون ، به بازی کن ها انتقال داده می شه . منبع : خودم !!!) ، علاوه بر این بازی کن ها روز به روز سرویس های دقیق تر و حساب شده تری می زنن ؛ تا سرعت کار رو از ستتر حریف بگیرن . برخلاف چیزی که الان دارن در بوق می کنن که تیم ها و حملاتشون روز به روز داره متنوع تر می شه ، واقعیت اینه که والیبال دنیا به جایی رسیده که در تنوع حمله به یک بن بست وحشتناک خورده .

دقت کردید ؟ همیشه دفاع کردن و به قول معروف آنتی زدن راحت تر از حمله کردنه . شما ممکنه هزار راه حمله بسازی ، اما بالاخره یک روز هر هزارتاش دفاع می شه . پدیده ای که در همه جای زندگی به چشم می خورده ! از نرم افزار ها و کرک کردنشون بگیرید تا اشیا فیزیکی مثل گاوصندوق ها و روش های نوین رمز گذاری ( چقدر به والییال ربط داشت ) ! می خوام این نتیجه رو بگیرم : اگر نتونی نو فکر کنی ، شک نکن نابودت می کنن !

حالا میایم یه کم جلو تر ... ستتر ها دیگه کم کم باید روش های قدیمی رو کنار بذارن و دنبال چیز های تازه باشن ، چیزایی که بتونه اونا رو به ابزاری مجهز کنه که حد اقل تا ۵ سال بتونه کمکشون کنه . روش ها و شیوه های نوین ، چیزایی که با یاد گرفتنش می شه هزاران چیز جدید ابداع کرد . بذارید منظورم رو از این آخری واضح تر توضیح بدم . یعنی چی که با یاد گرفتن اونا بشه هزاران چیز جدید ابداع کرد ؟!

تصور کنین که می خواین یه بازی کامپیوتری بکنین (آخ جانم !) ، دو حالت داره :

۱. می رین مغازه ی آقاهه (!!!) می گین که بلک اپس (black ops : دلتون رو صابون بزنین فعلا برای ایکس باکس اومده !) رو می خوام . آقاهه هم دست می کنه در پیشخون مغازه و بازی رو با قیمت گزاف ۵۰۰۰ تومن (!!!) به شما می ده . و شما می رید خونه و بازی رو نصب می کنید و بازی می کنید . (‌کاملا معلومه که من هیچ اطلاعی از بازی های روز دنیای مجازی ندارم !! چیه فکر کردی فقط جوون ها بازی می کنن ؟!)

۲. می رین مغازه ی آقاهه می گین که من نرم افزار گیم میکر (game maker : نرم افزار ساخت بازی های دو بعدی و سه بعدی به صورت نیمه حرفه ای ، اسم اون یکی نرم افزاره رو که خیلی پیشرفته تر بود ، یادم رفته . برای مثال اگر اشتباه نکنم در بازی های call of duty وقتی اولش باز می شه برای تیلیغ سازنده ها اولش می نویسه activesion ، این همون شرکتیه که موتور بازی رو ساخته ... برای اطلاعات بیشتر به گوگول مراجعه کنین !) می خوام . خوب شما با خرید این نرم افزار (صرف نظر از توانایی کار باهاش و زمانی که ساخت بازی می بره ) برای خودتون یک دنیای جدید رو باز کردید . دنیایی که شما توش می تونین هزاران بازی مثل بلک اپس بسازین ( عمرا اگر بتونین یک اسلحش رو با این گیم میکر بسازین !!!)

خوب تمام این مزخرفات رو عرض کردم که بگم : تا حالا توی دنیای والیبال به شیوه ی اول عمل شده ، مگر مورد استثنایی مثل پاس کنده و ابداع سرعت (که اون ها هم بیشتر به حالت اول می خورن تا دومی) . اما جمله ی بالایی که نوشتم معنیش اینه که شما ستتر ها الان باید و باید دنبال حالت دوم باشید . گرنه مثل سیگاری که می کشن و دود می شه ، یک روز تموم می شید . مثل بلایی که الان به روشنی داره سر والیبال دنیا میاد . به جرات می تونم بگم که بعد از پایپ . هیچ ابتکار قابل توجهی که بشه روش تکیه کرد توی والیبال نیومده ! ابتکاری که یک تیم رو قهرمان المپیک کنه .(مثل زمانی که ژاپن از پاس کوتاه برای اولین بار استفاده کرد !)

خوب برگردیم سر اصل مطلب ...

تک دست یا در اصل توانایی تکیه روی یکی از دست ها چیزیه که می تونه ستتر ها رو متحول کنه ! چیزیه که می تونی ثانیه رو به صدم ثانیه تبدیل کنه ! چیزیه که می تونه در یک آن ، روند ساده ی قابل تشخیص رو به یک چیز پیچیده ی گمراه کننده تبدیل کنه . ساده بگم ، توانایی تکیه روی یک دست می تونه نقش همون حالت دومی رو که در بالا براتون مثل زدم ایفا کنه ...

شاید خیلی هاتون الان بخندید و بگید : من الان با یک دست مثل هلو پاس می دم ! همچین پاس می دم که طرف میخ کنه وسط یک سوم !!!

اما من می گم ، تو هیچی از تک دست پاس دادن نمی دونی ! تا حالا امتحان کردید که تمام بازی رو با یک دست اداره کنید ؟! تا حالا تونستید توپ جلوی صورتتون رو با یک دست تبدیل به پاس پشت کنید ؟! تا حالا تونستید در حالت خوابیده پاس یک دست بدید ؟!‌ باور کنید اگر مربی ستترهای یک تیم تازه کار بودم اولین کاری که می کردم ، به جای مزخرفاتی که در مورد قالب گیری با پنجه به بچه ها یاد می دن ، مجبورشون می کردم شروع کنن با یک دست تمام کار های مربوط به دو دست رو انجام بدن . چه چپ دست باشن و چه دست راست !

باید کار یک ستتر به جایی برسه که در هر پاس عملا از یک دست استفاده کنه و دست دیگه فقط برای هدایت توپ باشه . می دونین کاربرد این کجاست ؟!

کاربردش وقتیه که می خوای با دستتون جلوی چشم دفاع رو بگیرید و با دست دیگه پاس بدید !

کاربردش وقتیه که دوتا دستتون رو از دو سمت مخالف به طرف توپ و رو به بالا حرکت می دید و در یک آن یکی از دست ها رو کنار می کشید و با اون یکی پاس می دید !

کاربردش وقتیه که کلی صبر می کنید تا سرعتی زن کاملا به توپ برسه ، بعد وقتی که خواست دستش رو بیاره پایین و اسپایک بزنه ، شما در یک لحظه با کتف راستتون توپ رو از بالای سرش می اندازید برای پشت خط وسط (در حالی که توپ کاملارو به روی شماست نه بالای سرتون ، هرچند تفاوت چندانی نداره .) !

کاربردش وقتیه که یک حرکت عرضی در امتداد تور انجام می دید و با یک دست (مثلا دست راست به استقبال توپ می رید) و در یک لحظه با دست چپ توپ رو پاس می دید به منطقه ی دو !

کاربردش وقتیه که ...

کدوم یکی از این کار ها رو تماما می شه با دو دست انجام داد و همراه با اون دفاع رو هم فریب داد ؟!

خیلی مطالب در مورد پاس تک دست زیاده و تمریناتی که بشه باهاش این پاس رو تقویت کرد . اگر تمایل داشتید بگید تا در موردش با هم بیشتر حرف بزنیم (از همون قول های معروف که آشنایی دارید خدمتش !!! )

خوب دوستان عزیز ، نمی دونم آیا این پست به دردتون خورد یا خیر ، در هر حال به عنوان اولین پست در وبلاگ باز گشایی شده ، خیلی هم بد نبود . نه ؟!

منتظر نظرات گرمتون (سرد هم باشه مشکلی نیست ! مهم اینه که نظر باشه !)

تا سه شنبه ...

موفق باشید

تا سه نشه ... بازی نشه ...

به نام خالق بازگرداننده...

سلام !

دوست دارم اسمش رو بذارم : تا سه نشه بازی نشه !

بنابر این این حق رو برای خودم محفوظ می دارم که یک بار دیگه برم ... ! :))

از چله ی تابستون شروع میکنم ... نه حوصلش رو ندارم خیلی خیلی طول می کشه تا برسم به امروز ! خوب پس بیاین از همین پاییز برگ ریزان شروع کنیم ، هان ؟! نه بازم خیلی طول می کشه ...

بابا اصلا بی خیال از آخر شروع می کنم ، اسمش رو می ذارم بازگشت غرور آفرین مجدد ستتری نابود شده !

نه خوشم نیومد خیلی آرمانی نبود ، بذار فکر کنم ... ای بابا چه عجله ای داری ؟! ... چه طوره اصلا بهش بگیم علاقه ی من برای تحلیل بازی های گوانگجو ؟! اما ... آخه اینم که دروغ میشه !

اه هیچی ... به قول معروف ( معروف نه هااااا ، معروف !) امشب اصلا نمک ریختنم نمیاد ، زیادی شورش می کنم . خوب حق هم دارم . ندارم ؟! شما ، بله خود شما رو می گم ، 4 ماه دست به قلم نمی شدی ، چه بلایی سرت میومد ؟! مثلا اگر به اِمی ترواپورتی (eemi tervaportti) (جون من زحمت نکش عمرا نمی تونی بخونی !) بگن شما بعد از چهار ماه دوری از میادین بیا پاس بده ، می تونه ؟! خوب معلومه که نمی تونه . حالا این که این یارو کی هست ، بعدا در موردش با هم صحبت می کنیم ، اما اگر خیلی علاقه دارین بدونین ، عکسش رو کنار صفحه می تونین ببینین (در قسمت درباره ی وبلاگ) . ستتر فنلانده ، بهتره بگم بچه ستتر فنلانده (20 سالشه ، اگر اشتباه نکنم) . من اسمش رو می خوام بذارم "استعدادی که هرگز کشف نخواهد شد" !!! ولی چون خیلی طولانی می شه ، بهش می گم اِمی !!! خوب چی کار کنم ؟! شما ها ستتر های ایران رو دوست دارین ، ما می ریم از قبرستان (درستش : غربستان => محل غرب است !) آدم پیدا می کنیم ، طرفداریش رو بکنیم !

خوب دیگه هوا به اندازه ی کافی سرد هست ، منم که این چیز ها رو می گم بیشتر سرد می شه ممکنه شما سرواران عزیز به عنوان کادوی بازگشت از من سرماخوردگی هدیه بگیرید ! البته فعلا به خودم از این کادو ها دادم .

---------------------

از شوخی بگذریم ، پشت هر خنده موج زهر و نیش خوابیده ...

دوست داشتم با اشک و غم شروع کنم ، اما می گن شگوم نداره ! پس دوست دارم نه شروع آرمانی و پر از آرایه های ادبی که شروع ، معمولی داشته باشم . چیزیکه شایستش هستم . بهتر بگم چیزی که هستم : یک آدم معمولی .

در این مدت بعضی ها اون چنان من رو مورد لطف خودشون قرار دادن که نمی دونم چه طور از این همه زحماتشون تشکر کنم ؟! تهمت ها و ناسزاهایی که گفتن ، تحقیر هایی که کردن و من رو بیش از پیش خجالت زده ی خودشون کردن . دوست دارم قبل از هر چیز از این دوستان عزیزم تشکر کنم . به هر حال هر روز در زندگی من یک درس جدیده ، و این نوع برخورد ها درس هر روز . پس دوست دارم از این استاد های بزرگوارم با تمام وجود تشکر کنم که به من درس ، ادب و صبر و وفاداری یاد دادن .

اما نوبت می رسه به کسانی که دلیل بازگشت من شدن ... من نه شایسته این همه محبت شما بودم ، نه کاری برای شما انجام دادم که حتی ذره ای در انتظار من باشید (چه برسه که دنیای وب رو ترک کنید و برید) ، نه توانایی جبران این همه محبت شما را دارم ؛ پس دوست دارم بدونم چرا شما با من این چنین کردید ، و گروه بالا چنان ؟!! بالاخره واقعیت وجودی من یکی بود و هست و خواهد بود ، پس چرا برداشت ها و لطف دیگران تا این حد نسبت به یک نفر می تونه متفاوت باشه ؟!

اما بعد ...

نه از دلیل رفتنم می تونم چیزی بگم ، و نه از تمام علت های مربوط به بازگشتم (در بالا یک علتش رو شرح دادم) . شاید یکی دیگه از دلایل ، وابستگی شدید خودم به وبلاگمون ( نه وبلاگم!) بود که باعث شد تمام موانع پیش رو ، رو کنار بزنم ، تا حداقل یک روز در هفته رو بتونم پیش شما دوستان عزیزم باشم(از دسترسی به اینترنت گرفته ، تا زیر پاگذاشتن غرور خودم ، همون که می گن حرف مرد یک کلامه و ...) . کسانی که نه دیدمشون ، و نه می شناسمشون و نه ... اما عمیقا از وجود عزیز و گرامیشون شاد و خوشحال می شم .

از طرف دیگه خوشحالم که رفتم و برگشتم ، شاید با این کار یک پالایش اساسی در خواننده های وب پیدا بشه ، یک پالایش بین کسانی که واقعا دنبال علم والیبال هستن و کسانی که تنها برای تلف کردن وقتشون به این جا سر می زدن (البته خوشبختانه تعداد این افراد به اندازه ی نصف انگشتای یک پام هم نمی رسه !!!) . باز هم خوشحالم چون دیدم چند وب جدید و تخصصی (به خصوص در مورد ستتر و پاس) باز شده و فهمیدم که به قول دوستان و آشنایان پرچم روی زمین نمی مونه (البته در اصل اون میت (مرده) هست که روی زمین نمی مونه !) .

تصمیم گرفتم که خیلی فنی تر و دقیق تر بنویسم ، مباحث رو بیشتر تخصصی کنم ، و در عمق بیشتری فرو برم ، شاید که با هم بتونیم به نتایج خوبی برسیم .

اما به عنوان آخرین کلام :

ای عزیزی که الان داری مطالب من رو می خونی و به این جا رسیدی (اولا : چه حوصله ای داری تو !!!) :

چرا ما همیشه مرده پرستیم ؟! چرا باید یک نفر از بین ما حتما بره تا به این نتیجه برسیم که اون یک نفر شاید ارزش بودن در کنار ما رو داشت . شابد ارزش و حقش تحقیر ها و آماج حملات ما نبود . شاید او هم مثل ما یک انسان بود ... نه ؟!

آیا وقت عوض کردن شیوه ها و روش های گذشته نشده ؟!

پ.ن: از صمیم قلب از عزیزی که در مدت نبودن من زحمت وبلاگ رو خالصانه به دوش کشیدن تشکر می کنم ... در واقع این تنها کاریه که می تونم بکنم . امیدوارم که همیشه خوشبخت و سرافراز باشن.