تمام شد!!!

باید بگم که...

در واقع هیچ حرفی برای گفتن ندارم! فقط از همه بازدیدکنندگان به خصوص مهشید خانوم که تا آخرین لحظه با ما بودن تشکر می کنم و امیدوارم که همگی کمی و کاستی های بنده رو ببخشید... اصلا فکر نمی کردم که اینطوری تموم بشه، باور کنید که منم برای خودم دلایلی دارم که درحال حاظر نمی تونم بیان کنم و دوست داشتم با مطالبی که می نویسم حداقل وبلاگ را آپ نگه دارم ولی چه کنم که... نشد...

مطمئنا من دیگه نویسنده این وبلاگ نخواهم بود، از استاد هم مطمئن نیستم، شاید برگردند یا شاید نویسندگی وبلاگ را به یه نفر دیگه مثل بنده بدهند یا شاید هم...

با آرزوی موفقیت برای همه شما عزیزان...

تفاوت پنجه ها

سلام

ما دو نوع حالت اصلی انگشت در والیبال داریم :

1. کشیده و بلند : اگر با طرف دست بدید دست شما در انگشتان بلندش گم می شه.

2. کوتاه و تپل : معمولا کوتاه بودن همراه با تپل بودن یعنی گوشتالو (!) بابا دیگه چه جوری بگم ؟! البته ممکنه یک پنجه ترکیبی غیر از این ها داشته باشه ولی خوب حالت معمولیش اینه .

خوب حالا تفاوت اینا چیه ؟ به خصوص در نوع پاس ؟

1. کشیده و بلند : معمولا در افراد بالای 190 چنین حالتی وجود داره البته بازم تاکید می کنم که این امر ژنتیکیه و ممکنه این طور نباشه .

در این افراد زدن پنجه ی پاسوری کمتر مشاهده می شه ولی با این حال به راحتی دفاع رو جا می ذارن . به راحتی می تونن سخت ترین توپ ها رو به واسطه ی پنجه ی دراز و کشیده در یافت کنن و اگر بلد باشن بدون کوچکترین زحمتی می تونن پاس بدن

مسلما نیاز به تلاش در این افراد برای رسیدن به پنجه ی پاسوری کمتره اگر این افراد بتونن از این پنجه بهره ببرند جدا ستتر های بی نظیری می شن ولی خوب نیاز چندانی هم بهش ندارن.

شاهد مثال این امر این عکسه

ببنید که چطور توپ رو گرفته انگار توپ رو قالب دستش ساختن.

2. کوتاه (معمولی) و تپل : این افراد انگشتای خیلی کشیده ای ندارن و دستشون سایز عادیش رو داره . این افراد استیل پنجه ی پاسوری خیلی بهشون میاد ولی برای این کار باید خیلی خیلی تلاش کنن. معمولا در توپ های خیلی بلند مشکل دارند چون دستشون قالب توپ نیست و با تلاش زیاد و پشتکار مداوم می تونن این مشکل رو بر طرف کنن.

ستتر های خیلی خوبی می شن و شاید بشه Public (عمومی ترین) استیل پاس همین باشه.

شاهد مثال این مطلب این عکسه.

پنجه های این دو رو مقایسه کنید.

پس تفاوت عمده در این دو حالت بیشتر در :

1. دریافت توپه که در حالت اول راحت تره چون انگشتا قالب توپن

2. نیاز به تلاشه که در مورد 2 بیشتر احساس می شه

3. نیاز به پنجه ی پاسوریه که در مورد 2 باز هم بیشتر احساس می شه

4. در کل تفاوت عمده ای با هم ندارند غیر از نوع استیل که گاهی در نوع دفاع جا گذاشتن و پاس تاثیر می ذاره و فقط خود ستتر با کسب تجربه می تونه بفهمه که باید چی کار کنه.

قهرمانی پیکان تکرار شد + چگونه ستتر شویم!

سلام

بالاخره ما هم یه پیش بینی کردیم، درست از آب دراومد (خسته نباشم واقعا!!!).  پیکان بازم قهرمان شد، به همه طرفدارن این تیم تبریک می گم... .

خوب بریم سراغ پست امروزمون... فکر کنم شما هم با نظر بنده موافق باشید که اگر یه تازه وارد وارد این وبلاک بشه هیچی ازش نمیفهمه و با دیدن این پست ها به احتمال زیاد چیزی دستگیرش نخواهد شد. منظورم از شما، بازدیدکنندگان قدیمی وبلاگه. قصد دارم از این به بعد در بین پست هام، یه نگاهی هم به گذشته بندازم، یعنی پست های فنی استاد را دویاره ارسال کنم. با این کار دوتا هدف دارم :

هدف اول (و اصلی) اینه که بازدیدکنندگان جدید و علاقه مند نیز مثل بنده و قدیمی های وبلاگ از شاهکارهای استاد بهرمند خواهند شد.

و هدف دوم (و فرعی) یادی از پست های استاده که مطمئنا شما هم مثل بنده با تک تک این پست ها خاطره دارید و این کار باعث زنده کردن خیلی از خاطره ها میشه.

برای اولین ارسال، مجموعه پست های فوق العاده کاربردی "چگونه ستتر شویم" را قرار میدم...

 


سوال : چگونه ستتر بشیم ؟

خوب برای پاسخ به این سوال باید اول خودتون رو گزینش کنید . خوب یعنی چی ؟ منظورم از گزینش اینه که خودتون از خودتون امتحان بگیرید ببینید به درد ستتر شدن می خوریم یا نه ؛ خوب چه جوری ؟

این تست از چند بخش تشکیل شده :

1. شرایط فیزیکی مختص ستتر :

آ. اولا باید قد رو بررسی کنید مثلا برای ستتر شدن 190 تا 195 خوب ، 195 تا 200 عالی و 200 به بالا زیادی درازه (شوخی کردم بابا چرا گریه می کنی ولی خداییش با این قد باید بری اسپایکر بشیا ... !) اما هستن کسایی که زیر 190 باشن و بهترین ستتر های دوران خودشون هم باشن :

1. امیر حسینی (حدود 180)

2. میر سعید معروف (من شنیدم که قد ایشون در واقع حدود 185 (بی کفش) هست ولی خوب متاسفانه 190 معرفی شده !)

3. محمد طاهر وادی (ستتر جوانان) (حدود 187 معرفی شده حدود 191 )

4. والریو ورمیگلو (ستتر تیم ملی ایتالیا تا سال قبل میلادی) (189)

البته موارد دیگه ای هم هست که البته من به این عزیزان این حق رو می دم که این ارقام رو تکذیب کنن ولی خوب قاعده می گه که باید همین حدود باشن.

ب. نوع پنجه و قدرت مچ : قبل از اینکه سراغ این فاکتور برم باید بدونین که به استنباط شخصی حقیر (خودم) ما دو نوع پنجه ی پاسوری در والیبال داریم 1. کشیده و بلند 2. کوتاه و معمولا تپل (!) این دو مورد تفاوت هایی با هم دارن که الان خارج از بحث ماست ولی برای گزینش تنها نام بردنشون کفایت می کنه.

خوب در این فاکتور شما باید یکی از این دو نوع پنجه رو داشته باشین که معمولا افراد بالا ی 190 نوع اول رو دارن (در پست های بعد به تفاوت این دو می پردازم)

اما پنجه ی تنها کافی نیست قدرت مچ خیلی خیلی مهمه و شاید اهم باشه میشناسم کسی رو که پنجه هاش از نظر ساختمانی عالیه ولی مچ خیلی ضعیفی داره و مطمئنم که هیچ وقت ستتر نمی شه . البته می شه این رو با تمرینات مرتفع کرد و مچ رو قوی ساخت اما یک مچ تقویت شده و ضعیف هیچ وقت به گرد پای مچ تقویت شده و قوی نمی رسه.

پ. قدرت کتف و بازو : حرکات تکمیلی در پاس توسط این دو انجام می شه و سلامت پاس رو تضمین می کنه.

ت. قدرت پا : شاید بخش عمده ای از پنجه ی پاسوری به قدرت پا برگرده.

ث. چپ دست بودن : چپ دستی برای ستتر یک موهبت چون اولا راحت تر جای خالی میندازه (چون در هنگام پاس رو به منطقه ی 4 هست بنابر این باید از دست مخالف تور یعنی چپ استفاده کنه) ثانیا می تونه حتی اسپایک بزنه مانند ریکاردو گارسیا ستتر افسانه ایه برزیل.

خوب اینا همه موارد فیزیکی بود اما موارد روحی :

در مورد موارد روحی باید چند سوال خیلی اساسی از خدتون بپرسید:

1. آیا آی کیو و به اصطلاح مخ لازم برای ستتر شدن رو که فکری ترین پسته دارید ؟

2. آیا حاضرید فدای دیگران بشید ؟

3. روحیه ی کار تیمی در شما چه مقداره ؟

4. آیا با داد ، با اخم ، با فحش یا ... عصبانی نمی شوید ؟

5. در شرایط سخت چه مقدار بر خود مسلطید ؟ زیاد ؟

6. آیا می توانید در شرایط بسیار سخت توپ سوم که از بد روزگار به شما رسیده را تبدیل به امتیاز کنید ؟ (ویژگی محمد طاهر وادی)

7. آیا می توانید تیم را اداره کنید ؟ (یعنی به فلانی بگویید فلان کار را بکند و...)

8. آیا توانایی تشخیص زمان داد و زمان لبخند و مهربانید را دارید ؟

9. آیا می توانید به عنوان یک روان شناس کوچک در زمین عمل کنید و با هر کس با توجه به شرایط به زبان خودش صحبت کنید ؟

.

.

 

.

 

10. در کل آیا توانایی مربی زمین بازی شدن را دارید ؟

فرض رو بر این بذاریم که شما از گزینش سربلند بیرون اومدید . حالا باید چی کار کرد.

قبل از هر چیزی بگم که من کاری به این ندارم که شما بدنسازی چه جوری انجام می دین یا تا چه اندازه می پرین یا... من فقط در مورد پاس و چگونه پاس دادن می نویسم.

قبل از شروع کار باید با چند مطلب مهم آشنا بشید :

1.       ارنج تیم (چرخش)

 اگر به این مطلب خندیدید و با خیال راحت گفتید من بلدم یا اینکه طرف داره چرت و پرت می  نویسه سخت در اشتباهید . چرا ؟

ارنجی که یک ستتر بلده و ارنجی که یک اسپایکر بلده زمین تا زیرزمین فرق داره !!! تفاوت در نوع چرخش نیست تفاوت در استفاده از هر ارنجیه ! یک اسپایکر در هر ارنج تنها بررسی میکنه که باید دفاع باشه یا دریافت باید پشت خط بزنه یا جلو و ...

در حالی که یک ستتر باید در هر بار شناخت دقیق از حالت تیم حریف پیدا کنه . سوالاتی از قبیل :

1. بهترین دفاع حریف در کجاست

2. کوتاه ترین دفاع حریف در کجاست

3. کدام یک از اسپایکر های تیم (خودی) راست به راست زن هستند

4. کدام زاویه زن هستند

5. مطمئن ترین اسپایکر تیم با توجه به دفاع حریف کدام است

6. آیا فلان بازیکن در فلان منطقه خوب عمل می کند

7. آیا می توانم فلان کس را برای کار دوبله به فلان منطقه ببرم

8. از کجا حرکت کنم که تیم حریف اشتباه بکند

و...

تمام این موارد ارتباط تنگی با بازیکن شناسی و ارنج شناسی دارد.

2.        بدنسازی ستتر

شاید تنها مطلبی باشه که من در مورد بدنسازی و موارد غیر مرتبط به نکات فنی بیان می کنم

فقط در همین حد بگم که اگر پرش در والیبال برای اسپایکر مثل هوای تنفسی باشه ، قدرت شکم و کمر برای ستتر جای هوای تنفسی رو میگیره. چرا ؟

فقط قدرت شکم و کمره (پنجه به کنار) که می تونه به یک ستتر کمک کنه تا در آخرین لحظه دفاع حریف رو جا بذاره . این کمره که می تونه موقع پرش به شما کمک کنه تا توپ مقابل صورت رو به پاس پشت تبدیل کنید . و جای بحث نداره که عضلات شکم در هنگام پرش و به خصوص پاس پشت بیشترین نقش رو دارند.

یادم میاد مودتی بود که حرکات مربوط به شکم و کمر رو انجام نداده بودم و کلا چند روزی از میادین به دور بودم وقتی که دوباره شروع به بازی کردم بعد از چند بار پرش و پاس دچار کشیدگی شدید عضلات شکم شدم هر چند بعد از مدتی به خاطر تمرینات مداوم گذشته برطرف شد. پس از همین الان شروع به انجام این حرکات بکنید (بدنسازی شکم و کمر).

3.       تحمل زیاد

شما در راه پر فراز و نشیبی قدم گذاشتید به خصوص که در ایران خیلی به ستتر اهمیت داده نمی شه و ما در کشور های پیشگام این عرصه حتی مربی ستتر هم داریم ! بنابراین باید تحمل زیادی داشته باشید ستتر شدن خیلی سخت تر از اسپایکر شدنه گاهی شما 2 سال تمرین می کنید و تازه سال سوم استعدادش در شما پیدا می شه.

اما چه کنیم که در این مدت دلسرد نشیم ؟ مهم ترین نکنه اینه که باید به عاقبت کار فکر کنید به جایی که شما رو به عنوان Best Setter دنیا (بهترین ستتر) انتخاب می کنن . اون موقع هست که دیگه هیچکس روی دست شما نیست و معمولا این مسئله در سن بالای 25 سال میسر می شه .

راه دیگه اینه که از کارتون لذت ببرید ، شاید در اوایل سخت باشه ولی بعد از یه مدتی وقتی پاسی می دید که یک اسپایکر با تک دفاع می زنه وسط یک سوم شما بیشتر از اون خوشحال میشید. هر چند که دیگران این رو از چشم شما نبینن ولی این افتخار مطعلق به شماست نه کس دیگر (یه کم افراطی شد !).

راه دیگه دیدن و تماشای بازی به خصوص بازی های جهانیه و پیشنهاد می کنم که حتما بازیهای برزیل رو تا سال 2006 تماشا کنید . و ببینید که ریکاردو گارسیا ستتر برزیل چه ها که نمی کنه !!! و بدونید که روزی شما هم به همون جا می رسید .

در ضمن اکیدا پیشنهاد می کنم که اگر به تهران نزدیکید حتما به سالن آزادی برید و تمرینات و مسابقات رو نگاه کنید به خصوص بازی های بازیهای تیم ملی نوجوانان ، جوانان (درسته که صغرن ولی از نظر سنی به شما نزدیک ترن) و این به خصوص اگر مسابقات بین المللی باشه خیلی تو روحیه تاثیر مثبت داره.

خوب اینم از سه نکته ی مهم .


خوب فکر کنم تا همین جا کافی باشه، فقط خدمت علاقه مندان عرض کنم که حتما پست های بعدی با این مضمون را دنبال کنند، چون پست های بعدی استاد خیلی عملی تر و همراه آموزش به همراه عکس و... خواهد بود.

ادامه برای استاد عزیز!

ادامه نوشته

به نظر شما کدوم تیم قهرمان لیگ میشه؟

سلام

راستش من استاد ستتر نیستم که بگم کدوم تیم قهرمان میشه و همون بشه! ولی پیش بینی می کنم پیکان بازی دوم را هم میبره و قهرمان میشه، تنها دلیلم هم وجود امیرحسینی توی این تیمه، گرچه دوست دارم سایپا (!؟) ببره.

به نظر شما کدوم تیم قهرمان لیگ میشه؟

1) پیکان

2) سایپا البرز


ادامه مطلب برای استاد ستتر عزیز!

ادامه نوشته

جان تازه

سلام خدمت همه دوستان

پس نویس 1 : ما باز برگشتیم . نمیدونم چرا این وبلاگ اینطوریه، هرکی نویسندش میشه هی میره و هی میاد! اون از استاد که هر از گاهی غیبشون میزد و اینم از من که خدا بده برکت، بیشتر میرم تا اینکه بیام!

پس نویس 2 : گرچه فکر کنم دیگه عذر خواهی و ... فایده ای نداشته باشه ولی خوب لطفا برای شاد بودن روح بنده در اون دنیا و عذاب نکشیدنم بنده را بابت این بدقولی ها و قر اومدن ها! عفو بفرمایید.

دیگه خسته شدم ( بازدیدکننده (منظورم دقیقا آلفا خانومه!) : چی شد باز می خوای بری؟ ریکاردو: نه بابا نترس، تازه اومدم )، از یه چیز دیگه خسته شدم. خسته شدم از بس تلاش کردم مثل استاد بنویسم! نمیدونم چه اصراری داشتم مطالبم مثل اون باشه، گرچه خود استادم بهم گفته بود اصلا نباید اینطوری باشه ولی نمیدونم چه کرمی (کسره روی حرف ک، سکون روی حرف ر) بود میخواستم مثل اون بنویسم، فکر می کردم بازدیدکنندگان اینجا به پست های استاد عادت کردن و منم برای نگه داشتنشون باید مثل اون بنویسم! ولی الان فهمیدم که توی این یه مورد هیچ استعدادی ندارم!   . در نتیجه دیگه هیچ تلاشی برای این کار نمی کنم! یعنی دیگه خبری از مقدمه چینی و کلمات قصار! و از این حرف ها نیست، مگه اینکه حسش باشه. یعنی از این به بعد سریع میرم سر اصل موضوع و مهمم نیست برام که این مطلب ارسالی یک خط باشه یا هزار خط !

خلاصه می خوام یه جون تازه به این جسم بی جان (حسش اومد ) بدم، اگر موافقید  عدد یک، اگر مخالفید و دوست دارید اینجا مثل قبل بمونه  عدد 2 و اگر نظر خاصی ندارید  عدد 3 را در قسمت نظرات ارسال کنید . در ضمن افرادی که نظر شخصیشون را هم ارسال کنند از شانس بیشتری برخوردار خواهند بود! جوایز نفیس این دوره از مسابقات را شرکت RicySett بر عهده گرفته است!!

پیش نویس ۱ : آی دی بنده هم ricardinho.setter@yahoo.com می باشد، در صورت تمایل می توانید با این آیدی با بنده تماس داشته باشید (پایان پیام!)

دلواپسم!!!

سلام خدمت همگی...

بچه ها هیچکس از استاد خبر نداره ؟ هرچی ایمیل و آف واسش گذاشتم جواب نداد

اگر بتونم استادو پیداش کنم، به احتمال خیلی زیاد تغییرات اساسی توی اینجا به وجود میاد...

لطفا اگر کسی ازشون خبر داره، منو بی خبر نذاره!

ممنون

راز

همیشه دوست دارم تو هر زمینه ای که وارد میشم چه درسی، چه ورزشی و خلاصه هر زمینه ای، سریع اون راه موفق شدن، اون قلق اصلی، نمیدونم شاید بهتره بگم اون رازش رو یاد بگیرم! برای همین همیشه از این و اون می پرسم و حتی اگر به طور مستقیم خودم نپرسم، معمولا حواسم هست که این رازها را از زیر زبون شخص مورد نظر بفهمم، البته در اکثر موارد جواب مورد نظرم (درست و حسابی) رو نمی گیرم!

مثلا اون زمانی که شنا کار می کردم، یه روز از یکی از بچه ها که شناش خیلی خوب بود و واقعا از بقیه سر بود، پرسیدم که راز موفقیت تو چیه؟ چرا با اینکه من استیلم از تو برای شنا بهتره ولی تو از من سریعتری!؟ (البته به این واضحی ازش نپرسیدما  ) و اون در جواب گفت تمرین! گفتم خسته نباشی! اینو که مادربزرگه منم میدونه! خلاصه اون روز بحث ما نتیجه مثبتی در بر نداشت و هیچوقت نتونستم به این راز دست پیدا کنم!

یا مثلا یادمه توی دانشگاه، با استاد اندیشه مون خیلی راحت بودیم و ایشون به بچه ها اجازه میدادن هر سوالی سر کلاس پرسیده بشه (دقیقا نه هر سوالی! یعنی بچه ها خودشون رعایت می کردن). یه روز یکی از دانشجوها ازش پرسید استاد این آدمایی که الان زنده ان و میگن که راه سیر وسلوک و چمیدونم طی الارض و خلاصه از این جور مسائل را بلدن، چرا نمیان یه کتاب چاپ کنن تا هم همه آدمایی مثل من از تو خماری در بیان و این کارها را یاد بگیرن، هم این که با این کار به پول و پله درست حسابی به جیب بزنن!؟

اونم چون روحانی بود و خوب بلد بود حرف بزنه، اول که خوب گذاشت توی کاسه کوزش، گفتش که امر دیگه ای ندارین قربان، اینطوری که دیگه سنگ رو سنگ بند نمیشد، اون طرف رفته کلی ریاضت کشیده و شب و روز بیدار مونده و با خدای خودش راز و نیاز کرده، تا خدا برای جواب دادن به بنده خودش برای این کارها، این ویژگی را به طرف داده، اونوقت بیاد همه اینا را بنویسه تو کتاب برای یکی مثل تو که مثلا حال نداری از در خوابگاه تا دانشگاه را پیاده بیای، طی الارض کنی!

بعدش هم که کلی بچه ها خندیدن و دانشجوی بیچاره حسابی سنگ رو یخ شد، استاد با آرامش و متانت خاصی ادامه دادن که علاوه بر این چنین اشخاصی اصلا اجازه چنین کاری را ندارن و همچنین مطمئنا خود شخص هم در سطحی هست که میدونه چنین توانایی هایی امکان عمومی شدن ندارن و نباید در جایی بیان بشن و ... (توضیحات استاد خیلی بیشتر از این بود ولی هم اینجا جاش نیست و هم اینکه از حوصله بحث خارجه!) خلاصه... سرتون را درد نیارم، با اینکه منم مثل اون دانشجو دوست داشتم این کارها را یاد بگیرم ولی آخرش نتونستم به راز این افراد هم پی ببرم و تلاشم بی نتیجه موند!

مثال های خیلی زیادی دارم که می تونم براتون بنویسم ولی مطمئنم خودتون می تونید حدس بزنید آخرش چی میشه!

نمیدونم در کشور ما اینطوریه یا همه جای دنیا این واقعیت هست که تقریبا در صد در صد موارد کسی حاضر نمیشه راز موفقیتش را به کسی بگه، شایدم حتی کسی که به آخرش رسیده، یعنی توی اون زمینه بهترینه، احتمالا دوست داره بگه ولی واقعا نمیدونه رازش چیه، و در آخر سر شاید اصلا رازی وجود نداشته باشه. ولی در این شرایطه که اکثر ما برای دست آموردن این رازها خودمون دست به کار میشیم و اینقدر آزمون و خطا می کنیم و شدیدا سخت کار می کنیم تا شاید، بله شاید، به راز پی ببریم.

متاسفانه هنوز نتونستم به راز ستتری پی ببرم ولی قول میدم (البته مطمئن نباشین!) در صورت پی بردن به این راز حتما اونو در اختیارتون بذارم (بالاخره زندگی خرج داره دیگه )

پ ن ۱ : صمیمانه از تمام سرورانی که در پست قبل نظر دادن و به بنده لطف داشتن، سپاسگذارم... بی انصافیه اگر نگم که واقعا نظرات خیلی کمکم کرد...

پ ن ۲ : پست ویژه هنوز سر جاشه و تقریبا تکمیل شده، زمان دقیق ارسالش را نمیگم چون میترسم باز شرمنده عزیزان بشم، ولی سعی می کنم که به زودی آپلودش کنم... (همچینم آش دهن سوزیم نیست)

...

باورکنید نصف بیشتر پست ویژه نوروزم را نوشتم ولی...

 نمیدونم، مطمئنا برای شما هم اتفاق افتاده که برای مدتی حال هیچ کاری را نداشته باشید و کلا کسل باشید، چند روزیه همین حس و حال برای من رخ داده و حال هیچ کاری را ندارم، حتی نوشتن. امروز نشستم فیلم lost in translation    را دیدم گفتم شاید حالمو بهتر کنه ولی بدترش کرد... واقعا انتخاب مزخرفی بود.

نمیدونم این حس و حال چقدر ادامه پیدا کنه ولی فکر نکنم خیلی هم طول بکشه... واقعا متاسفم...از همتون معذرت می خوام...

پ ن 1 : نباید این چرت و پرت ها را مینوشتم ولی چه کنم، دلیلی برای ننوشتنم نداشتم!!!

والیبال؛ زندگی من...

ورزش های مختلفی را انجام داده بودم از کشتی بگیر تا بسکتبال و پینگ پونگ و این آخریا شنا بود که خیلی هم بهش علاقه داشتم... ولی هیچکدومشوم اون ورزشی نبود که خواسته های منو برآورده کنه. برای همین تصمیم گرفتم رشته ورزشیم را عوض کنم. بین انتخاب دو رشته ورزشی شک داشتم؛ تکواندو و والیبال! از بچگی پاهای قوی داشتم، طوری که وقتی با برادرم دعوای الکی میکردیم همیشه از لگدهای من ترس داشت! چندتا دلیل بود که دوست داشتم تکواندو را انتخاب کنم، اولیش این بود که با این که ورزش های زیادی را انجام داده بودم تا حالا هیچ رشته رزمی ای را انتخاب نکرده بودم، یکی دیگش تشویق های برادرم بود! همیشه میگفت مطمئنم اگه بری توی این رشته حتما موفق میشی چون من دردش را چشیدم

یکی از رفیق هام والیبالیست بود، چند سالی بود با هم دوست بودیم و اون همیشه میگفت چرا تو نمیای والیبال؟ منم بهش میگفتم که من الان دارم میرم شنا و نمیتونم شنا را رها کنم (اون موقع سال اول بود که شنا کار میکردم و شنا هم از اون رشته هاییه که تا چند سال میتونه شما را وابسته خودش نگه داره) بهم می گفت که مهم نیست، تو میتونی هر دوش را با هم انجام بدی، منم می گفتم تا ببینم چی میشه، خلاصه از اون اصرار و از من انکار...

حدود یک سال از این ماجرا گذشت تا اینکه اصرارهای دوستم آخر سر روی من تاثیر گذاشت و اون روزی که برای اولین بار باهاش رفتم سر تمرین فرا رسید. حتما می تونید حدس بزنید که جلسه اول تمرین چطور پیش رفت... بعد از تمرین توی راه برگشت دوستم ازم پرسید که چطور بود؟ گفتم همممم... خوشم نیومد! ولی اون گفت که صبر کن چند جلسه دیگه بهت میگم...

چون زیاد از والیبال خوشم نیومده بود، همچنان دوست داشتم تکواندو هم برم، برای همین چند بار رفتم توی سالن تکواندو و تمرین بچه ها را تماشا کردم ولی هیچ وقت سر تمرین نرفتم...

چند جلسه ای از حضور من سر تمرین والیبال گذشت و من هنوز مطمئن نبودم که آیا دوست دارم این رشته را ادامه بدم یا نه!!! بالاخره روزی که من آماده این بودم که برم روی تور فرا رسید، تا اون روز همش تمرین پنجه و ساعد با دیوار و بازیکن های دیگه بود. اون روز بود که یه حس عجیبی در من به وجود اومد و روزی بود که اصلا دلم نمی خواست تمرین تموم بشه. بعد از تمرین دوستم ازم پرسید: خوب امروز چطور بود؟ گفتم همممم...خیلی خوب بود!

گذشت و گذشت و الان که دارم این مطلب را برای شما می نویسم فرا رسید، و این روزیه که من شب و روزم شده والیبال، والیبال شده زندگی من، طوری که اگه والیبال بازی نکنم مثل معتادی میشم که بهش مواد نرسیده!!! و دیگه فراموش کردم که یه روزی به تکواندو هم علاقه داشتم!

پ ن ۱ : پیشاپیش فرا رسیدن سال نو را به همه شما عزیزان تبریک عرض می کنم و براتون آرزوی موفقیت و سلامت می کنم، امیدوارم که در این سال به تمام آرزوهاتون دست پیدا کنید.

پ ن ۲ : یک عیدی منحصر به فرد از طرف من دارید که توی تعطیلات حتما تقدیمتون می کنم.

همینطوری

شب عید است و احوال زمانه مثل جیب پاره شلوار همکاری

که از فرط بدهکاری

برای صد تومن وام دو سه قسطه

صد و ده پله را بالا و پایین می کند هر روز

حسابی در هم و بر هم شده

یا شاهد الاحوال

حوِّل حالِنا فوری

همینطوری !

شب عید است و من از هفت سین شش سین آن یعنی :

سر بی مو و سرماخوردگی و ساس و سوسک و سفته و سگ دو زدن را روبراه کردم

فقط سرمایه کم دارم

و منظور من از سرمایه البتّه همان پول فراوان است

که پیدا کردنش این روزها

بسیار آسان است !

اگر پول فراوان داشتم

اول

به طور  ضربتی اقدام می کردم

نمی گویم که خود را پاره می کردم

ولاکن

بی گمان فکری برای مردم بیچاره می کردم

« الهی مشکلات خلق را در این شب عیدی خودت حل کن »

و یا مانند بعضی ها

فقط

اقدام کن

یعنی

بگو ، فریاد کن ، بنویس ، سَمبل کن

بجان مادرم خود را کفن کردم

مهم اقدام کردن بود،‌

من کردم

اگر پول فراوان داشتم از هوش می رفتم

پیاده از ونک تا شوش می رفتم

و از شادی یهو پر در می آوردم

دوباره از ونک سر در می آوردم !

اگر پول فراوان داشتم کولاک می کردم

واز شوق زیادی پاچه شلوار خود را چاک می کردم

تمام پول خرد و سکه های کهنه و نو را

که باشد حاصل رنج اضافه کاری ایام تعطیل و

گدایی کردن زیر گذر گاهها و پل ها و چهار راهها

به بازار همین اطراف می بردم

و یا پیش یکی صراف می بردم

تقاضای دلار و مارک می کردم

شورلت یا بی ام و می خریدم شاخ به شاخ ماشین سرمایه داران پارک می کردم !

اگر پول فراوان داشتم جان تو این ایام عیدی هیچ کاری هم نمی کردم

برای عمّه و مادربزرگ و خاله پیرم یکی را تور می کردم

و هر طوری که بود

از زیر سنگ و پشت کوه قاف و از اعماق دریا هم شده

یک روزه شوهر جور می کردم

که وقتی با هزاران شوق روز عید رفتم پیش شان دیگر

نپرسند آن طرف ها چه خبر مادر !

اگر پول فراوان داشتم اخلال می کردم

به جای شاعری کردن

مکانی می خریدم پشت هیچستان

نه تنها دست بلکه پای خود را هم

در آنجا چال می کردم

سپس احساس خود را مخفیانه می فرستادم به آن دنیا

نکیران می زدند و منکران آواز می خواندند

من هم

هیکلم را تاب می دادم

حسابی حال می کردم

خدا قسمت کند

دسته گلی هم یافت می شد آب می دادم !

بماند گرچه هر چه گفته ام طنز است

امّا

طنز هم آنقدر ها البتّه شوخی نیست

که سنگ کلّه گنده هم

اگر چه معنی اش پرتاب کردن نیست

کمی بسیار وحشتناک و قدری بیشتر از آن خطرناک است

بقول عمه مادربزرگم

بیشتر از جیبشان گاهی

دهان شاعران چاک است

القصّه

اگر پول فراوان داشتم کی اینچنین طبع لطیفم بود

چگونه می توانستم بگویم اینچنین شعری

وآن را نیز در جایی بچاپانم

مهمتر از همه اینکه شب عیدی جماعت را بخندانم !

"رحیم رسولی، کتاب من می پرم پس هستم"

لیبروی پاسور!

سلام دوستان

راستش می خواستم بعد از چند روزی که از ارسال پست قبل گذشت و عزیزان نظراتشون را دادند، ادامه پست که همان پاسخ به سوال آخرش باشه را به عنوان پ ن بهش اضافه کنم. ولی بعد فکر کردم که بهتره در یه پست جدید این بخش را ارسال کنم چون با توجه به ویژگی که وبلاگ ها دارند، معمولا بازدیدکنندگان فقط به پست اول توجه می کنند، بنابراین بخش اول این پست ادامه پست قبل هست که اگر اون را مطالعه کردید که فقط همین بخش را مطالعه کنید و اگر هم مطالعه نکردید، پیشنهاد می کنم اول پست قبل را کامل مطالعه کنید و سپس این بخش را مطالعه کنید. (اووف... چقدر مطالعه نوشتم!!!)

قبلش از دوستانی که نظراتشون را فرمودند، خیلی خیلی سپاسگزارم... و اما چرا دیگه از این ارنج استفاده نمیشه و به عبارتی منسوخ شده؟

اگر از والیبالی های قدیمی و یا به عبارتی خوره باشید، حتما میدونید که یه زمانی ارنج 6-6 برای خودش خدایی می کرد، اما بعد از مدتی منسوخ شد.. بعد از اون همین بلا سر ارنج 3-3 اومد... و حالا هم این بلا سر ارنج 2-4 اومده! ولی واقعا چرا؟

چون والیبال دنیا به این رسید که هر پستی باید تخصصی باشه تا بشه بهتر نتیجه گرفت و تنها در اینصورته که هرکسی وظیفه خودش را به درستی میدونه، درک میکنه و در نتیجه روی اون تمرکز می کنه تا بهترین بشه. ضمن اینکه شما همیشه نمی تونید یک تیم 20 تایی بسازین که توش هر 20 بازیکنتون تمام پست ها رو به بهترین نحو ممکن اداره کنن. اما در مورد ارنج 2-4 یک دلیل دیگه هم هست که اختصاص به ستتر داره و همون حرفی که در مورد آشپزها میزنن، به قول معروف که میگن آشپز که دوتا شد... در مورد ستتر هم همینه، مدیر و مغز تیم، یا به عبارت بهتر مادر تیم باید یکی باشه تا بهترین عملکرد را داشته باشه... فرض کنید ستتر تیم قبل از بازی، کلی طرح میریزه، برنامه ریزی میکنه و... ولی یک نفر دیگه همه این ها را خراب می کنه. تازه این در صورتیه که با دو ستتره شدن تیم، یک اسپکر کم نشه، یعنی تیم هم چنان سه اسپایکر جلو داشته باشه.

خوب اینم از این بخش، امیدوارم که این مطلب به دردتون خورده باشه. حالا پیشنهاد می کنم با ادامه پست بنده رو همراهی کنید...


بعد از این همه پست و مطلب و سخن با ستترها، وقت اونه که کمی هم با لیبروهای عزیز صحبت کنم. همانطور که میدونید ستترها اول از همه امیدشون به خداست و بعد به لیبروها! اما در این پست نمی خواهم در مورد نحوه دریافت و یا مکان دریافت توپ و ... صحبت کنم، بلکه می خواهم در مورد پاسوریه لیبرو صحبت کنم. آیا تا به حال به این فکر کردید که ستتر دوم توی زمین کیه؟ مثلا هنگامی که ستتر تیم توپ اول را دریافت کرده، حالا وظیفه کیه که توپ را تبدیل به پاس کنه؟ خیلی وقت ها می گن که سرعتی زن تیم باید این توپ ها را پاس بده و اکثرا هم تیم ها این کار را می کنند، اما من میگم که چقدر خوب میشه اگر این هماهنگی بین ستتر و لیبرو به وجود بیاد تا هر موقع که ستتر توپ اول را دریافت کرد به جای اینکه دریافتش را بده روی تور، توپ را نزدیک لیبرو و خط یک سوم دریافت کنه تا اون توپ را تبدیل به پاس کنه و دلایل این حرفم هم اینه که اولا چون سرعتی زن برای دفاع پریده تا میاد برگرده و ببینه توپ چی شد، تمرکزش را از دست میده و نمیتونه به راحتی پاس بده، ولی برعکس چون خود لیبرو در دریافت شرکت می کنه و میبینه که توپ کجا اسپک زده شد و کجا دریافت شد، خیلی راحت تر می تونه توپ برگشتی را پاس بده و در ثانی به طور قطع پنجه و ساعد لیبرو خیلی دقیقتر از سرعتی زنیه که همیشه در دنده عقب با لیبرو تعویض میشه. به طور مثال آیا تا به حال به بازی های تیم برزیل توجه کردید؟ آیا دیدید که این همگاهنگی چقدر زیبا بین ریکاردو و سرجیو به وجود اومده بود. آیا دقت کردید که سرجیو چگونه این توپ ها را به پاس تبدیل می کنه؟ مطمئنم توی هیچ تیمی برای چنین توپ هایی برنامه ای ندارند، یا لااقل هیچکدوم از تیم هایی که من میشناسم، به جز برزیل. نمیدونم سرجیو از همون اول لیبرو بوده یا نه؟ ولی واقعا تواناییش در پاس دادن در حد یک ستتره. پیشنهاد می کنم کلیپ های زیر را حتما دانلود کنید تا تفاوت بین برنامه داشتن و برنامه نداشتن برای اینگونه توپ ها را بهتر درک کنید.

 (نمیدونم سیستم من مشکل داشت یا سیستم پرشین گیگ، هرکار کردم نتونستم فایل ها را اونجا آپلود کنم. فعلا از لینک های زیر استفاده کنید تا بعدا در پی جی نیز آپلود کنم)

قسمتی از بازی تیم برزیل (با برنامه)

قسمتی از بازی تیم ایتالیا (بی برنامه)

خوب پس لیبروهای عزیز خدمتتون عرض کنم که شما باید علاوه بر تمرینات مخصوص دریافت، تمرینات پاسوری هم داشته باشید   مثلا هنگامی که در حال تمرین هستید از ستتر تیمتون بخواهید که این توپ ها را روی خط یک سوم دریافت کنه که هم شما بتونید راحت تر به توپ برسید و هم اینکه بتونید با پنجه توپ را پاس بدید، چون همونطور که میدونید اگر توی یک سوم توپ را با پنجه پاس بدید و اسپکرتون اسپک بزنه، داور خطا میگیره و پوئن به تیم حریف داده خواهد شد.

امیدوارم که از این پست استفاده کنید و در راه رسیدن به هدف هاتون موفق باشید.

ارنج دو پاسوره

حق چو دید آن نور مطلق در حضور/ آفرید از نور او صد بحر نور
آفرینش را جز او مقصود نیست/ پاک دامن تر زاو موجود نیست
میلاد نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) و امام صادق علیه السلام گرامی باد

---------------------------------------------------------------------------------------------------

اگر پست قبلی را مطالعه کرده باشید گفتیم که باهوشترین فرد توی زمین پاسوره تیمه، حالا فرض کنید این تفکر در زمین دوبرابر بشه، یعنی دوتا پاسور توی زمین باشن، اونوقته که فاتحه دفاع  و آنالیزور تیم حریف خوندس. امروز می خواهم در مورد ارنج دو پاسوره در والیبال بنویسم، این ارنج یکی از انعطاف پذیرترین ارنج ها در والیباله و همونطور که از اسمش پیداست از دو تا پاسور در اون استفاده میشه. خوبی این ارنج اینه که هم تیم های آماتور و هم تیم های حرفه ای می تونند ازش استفاده کنند. مثلا هنگامی که بچه ها تازه شروع به یادگیری والیبال می کنند، یادگیری ارنج، به خصوص نحوه جایگیری ستتر در 3 منطقه عقب زمین براشون سخته و میشه از این ارنج به جای ارنج 1-5 استفاده کرد.

نحوه چینش بازیکن در این ارنج به این صورته که دوتا پاسور قطر هم می ایستند، دوتا بازیکن سرعتی و دوتای قدرتی نیز همینطور. حالا بستگی به نوع ستترها داره، اگر این دو ستتر از دریافت خوبی برخوردار باشن، باید هنگامی که یار جلو هستن در نقش ستتر ظاهر بشن، یعنی پاس بدهند و هنگامی که یار عقب هستن در دریافت شرکت کنند. ولی در صورتی که مهارت بیشتری در اسپک زدن دارند باید هنگامی که یار عقب هستند نقش ستتری را ایفا کنند و پاس بدهند و هنگامی که جز 3 نفر جلو هستند اسپک بزنند. همچنین بستگی به دیگر اسپکرها نیز داره، مثلا اگر اسپکر سرعتی و قدرتی جلو شش دنگ باشن بهتره که هنگامی که ستتر یار جلو هست پاس بده (البته خودشم میتونه به عنوان مهاجم از جای خالی و ... استفاده کنه) ولی اگر اسپکرها توانایی بالایی ندارند، ستتر بهتره هنگامی که یار عقب هست اقدام به پاس کنه و هنگامی که یار جلو هست اسپک بزنه، چون در این صورت در تمامی دنده ها همیشه 3 اسپکر روی تور داریم.


ارنج دو پاسوره

P  = پاسور

Gh = قدرتی زن

S = سرعتی زن

و اما چه مواقعی میشه از این ارنج استفاده کرد:

1)      هنگامی که شما بازیکن پشت خط زن نداشته باشید و یا توانایی استفاده ازش را نداشته باشید می تونید از این ارنج استفاده کنید.

2)      هنگامی که هر دو پاسور از توانایی بالایی در پاس برخوردارند و هیچ جوری نمی تونید از یکیشون در زمین استفاده نکنید.

3)      هنگامی که هر دو پاسور توانایی اسپک زدن هم دارند (و کمبود اسپکر در تیم احساس میشه!!!)

4)      هنگامی که یکی از پاسورها اوایل پاسوریشه و می خواهید از اون هم در زمین استفاده کنید.

5)      ...

حالا به نظر شما با اینکه این ارنج این همه خوبی داره، چرا تیم ها ازش استفاده نمی کنند یا به ندرت ازش بهره می گیرند!؟

تفکر پاسوری

سلام، به وبلاگ حرف های یک (دو ) پاسور خوش آمدید!

همه میدونیم که باهوشترین فرد توی زمین پاسوره تیمه، همچنین کسی که باید بیشترین استفاده را از فکرش بکنه نیز پاسوره. چون مثلا یک اسپکر باید تصمیم بگیره که توپ را محکم اسپک بزنه یا خالش کنه، یا دیگه خیلی بخواد از هوشش استفاده کنه اینه که توپ را به دفاع کنار بزنه تا توپ سر دفاع بشه (بماند که خیلی وقت ها همین یه ذره فکرم ندارن و توپ را محکم می کوبن به دفاع!!!) اما در مقابل، یک پاسور باید اول از همه با توجه به موقعیت تصمیم بگیره که اصلا توپ را پاس بده یا نه! منظورم اینه که شاید موقعیتی که درونشه برای خال انداختن بهتر باشه. بعد از اون که تصمیم گرفت پاس بده باید نوع پاسش را با توجه به موقعیت انتخاب کنه، مثلا دفاع حریف جمع می ایسته پس پاس دوبله مناسب نیست و...، بعد از اون باید با توجه به موقعیت، اسپکرش را انتخاب کنه، حالا این موقعیت، می تونه موقعیت فیزیکی مثل دفاع حریف، موقعیت خودش، موقعیت اسپکر خودی و ... و همچنین موقعیت روانی مثل روحیه اسپکر خودی، دفاع  حریف و ... باشه. خوب، فرض کنید پاسور تصمیم گرفته به سرعتی زن پاس کوتاه جلو بده حالا توپ دریافت می شه و قبل از پاس، پاسور به زمین حریف یه نگاه میندازه و با توجه به موقعیت کلا تصمیمش را عوض می کنه و پاس پشت خط منطقه 2 میده!!! (برای اینکه تعجب نکنید این موقعیت را در نظر بگیرید که توپ دقیقا لبه توره و دفاع منطقه چهار به تصور اینکه پاسور جای خالی میندازه باهاش میپره و پاسور یه پاس بی دفاع میده) (پس دیگه باید متوجه شده باشید که این وسط کی از همه باهوشتره، درسته؟... خوب آموزش امروز تموم شد و نتیجه مورد نظر که همون غرور سرشاره حاصل شد!!)

حالا با همه این توصیفات، یه پاسور را توی زمین می بینی که ای بابا این یارو که هیچ کاری انجام نمیده، فقط به طور گردشی یه پاس میده منطقه 4 یکی سرعتی یکی هم 2 و از نو!!! پس این تفکرش کجاشه!؟ حالا می خوام بگم که آقاجون اگر پاسور شدی باید تفکرتم پاسوری بشه... چطوری؟ بهتون می گم.

برای اینکه تفکرتون پاسوری بشه، تنها یه راه وجود داره، اونم اینه : باید با پاسوری زندگی کنید، یعنی این فایده نداره که مثلا هفته ای 3 جلسه تمرین دارید و نمیدونم چهار پنج ساعت توی تمرین پاس میدید و خلاص، میره تا هفته دیگه. حرف من اینه که توی خیابون، توی اتوبوس، مترو، موقع خواب، توی کلاس درس، توی دستشویی!  و خلاصه هرجا که فکرشو بکنید باید به پاسوری فکر کنید. باید خودتون را در موقعیت های مختلف قرار بدید و براش طرح بریزید، یعنی اینقدر باید از این موقعیت ها توی ذهنتون بسازید که دیگه وقتی توی زمین میرید و توی یکی از اون موقعیت ها قرار گرفتید به طور نا خودآگاه همون کاری را بکنید که توی ذهنتون انجام داده بودید.

مطمئنا توی ذهن، شما هیچ محدودیتی نخواهید داشت و می تونید همه اجزا را به هر نحوی که دوست داشتید بچنید و براشون طرح برزید، مثلا در مورد دریافت، می تونید فرض کنید که لیبرو بهترین دریافت ممکنه را زده، یا فرض کنید که دریافت روی خط یک سومه، یا اصلا دریافت خرابه و شما باید تا بیرون زمین دنبال توپ بدوید و ... حالا نوبت شماست که خودتون را در این موقعیت ها قرار بدید و شروع کنید برای هر کدوم توی ذهنتون پاس بدید، انتخاب با شماست، این تفکر شماست، چه نوع پاسی را انتخاب می کنید؟

Tip of the Day 1

سلام دوستان

اگر با نرم افزارهای مختلف کامپیوتری کار کرده باشید حتما تا حالا با چنین پنجره ای با نام این پست یعنی Tip of the Day در اجرای اولین بار برنامه برخورد کردید. این ویژگی در نرم افزار قراره ترفندها و نکات ریز اما کاربردی درون برنامه را بیان کنه. تفاوت این ویژگی با آموزش یک نرم افزار اینه که اگر این ویژگی را در برنامه فعال کرده باشید نرم افزار به طور اتوماتیک در هر بار اجرای برنامه یک نکته (Tip) را براتون نشون میده تا هم به آموزش نرم افزار پرداخته باشه و هم از آموزش کامل و شاید خسته کننده نرم افزار پیشگیری کنه. مثلا در یکی از این tip ها ممکنه بگه که برای باز کردن یک فایل جدید می تونید به جای استفاده از سربرگ فایل و سپس انتخاب گزینه new  از میانبر Ctrl + N استفاده کنید.(فکر کنم هرکی بار اولش باشه به وبلاگ میاد بگه ای بابا این که وبلاگ کامپیوتریه!!) خوب از این به بعد منم قراره یه همچین کاری بکنم. یعنی قراره هر چند روز یک بار و بین پست های دیگه وبلاگ، یه پست با این نام قرار بدم. این سری از پست ها شامل یک و تنها یک نکته و یاهمونTip در مورد ستتره که خیلی کوچک و مختصره، ولی بینهایت کاربردیه. و اینم بگم که شاید برای بعضی ها خیلی ساده و پیش پا افتاده بیاد و برای برخی دیگر بالعکس... پس این پست ها چندتا خاصیت مفید داره : اول اینکه چون خیلی مختصره پس تاثیرشم بیشتره. دوم اینکه مطمئنا همه حوصله خوندن چند خط مختصر را دارند و نصف و نیمه پست را رها نمی کنند. سوم اینکه اگر شما با این ترفندها آشنا باشید که یک یادآوری براتون میشه و اگر تا حالا بهش فکر نکرده باشید و باهاش آشنا نباشید که دیگه با خودتونه؛ تو خواه زین سخنم پند گیر خواه ملال!!!

در ضمن در این پست ها نباید دنبال آموزش ها، تمرین ها، راهکارها و ... باشید و هدف این tip ها اینه که نکته ای را به شما گوش زد کنه و ذهن شما را درگیر کنه و این وظیفه ی شماست که بهش فکر کنید، براش تمرین بنویسید و در تمرین و زمین ازش استفاده کنید، نتایجش را ببینید و...

خوب حالا بریم سراغ  Tip امروز:

 

یکی از بهترین راه های جاگذاشتن دفاع حریف، استفاده از حرکت فریبنده بدنه.

 

(اگر منظورم را متوجه نشدید، پیشنهاد می کنم یه نگاهی به کلیپ زیر بندازین _ حجم کلیپ : یک مگابایت)

مشاهده کلیپ

(برای ذخیره کلیپ بر روی لینک کلیک راست کنید و گزینه ...Save Target As را انتخاب کنید)

با توپ های ردی چه کنیم؟

با عرض سلام خدمت همه دوستان

احتمالا تا حالا براتون اتفاق افتاده که لیبرو یا دریافت کننده عقب زمین توپ را بگونه ای دریافت کنه که توپ از روی تور عبور کنه، منظورم توپ هایی است که با ارتفاع 60 – 70 سانتی بالای تور در حال عبوره و شما می تونید به هر نحوی دستتون را به توپ برسونید. در اینجا کاری با توپ های با ارتفاع زیاد ندارم که در نتیجش شما باید آرایش دفاعی بگیرین و خودتون را برای یک حمله جانانه حریف آماده کنید. خوب شما در اینجور مواقع چه کاری انجام می دهید و اصولا از چه پاس یا تکنیکی استفاده می کنید؟

من چندتا از روش ها و تکنیک های مرسوم بین ستترها را آماده کردم که می تونید بر اساس موقعیت و تصمیمتون یکی از این ها را انتخاب و ازش استفاده کنید.

اولین تکنیک برای ستترهای بلند قده، یعنی خیلی بلند قد و بالای 2 متر. این ستترها اصولا مشکلی با اینجور توپ ها نخواهند داشت و به راحتی می تونند اینگونه دریافت ها را با توجه به موقعیت و بنا به سلیقه تبدیل به پاس کنند. دلیلشم فکر کنم کاملا مشخص باشه دیگه و نیازی به توضیح نداره. به طور مثال میشه به ستتر تیم امریکا یعنی lloy ball اشاره کرد، ایشون از قد 203 سانتی برخورداره و در اکثر موارد اینگونه دریافت ها را به راحتی به پاس تبدیل می کنه.

دومین تکنیک استفاده از دو دست هست ولی به اینصورت که بایستی کمی قوس به کمرتون بدید و تا حدودی زاویه بدنتون را پشت به تور کنید تا به تور برخورد نکنید. این روش در صورتی که ارتفاع توپ زیاد نباشه کاربرد داره.  Grankin Sergey ستتر روسیه از این روش زیاد استفاده می کنه و معمولا سعی میکنه به هر نحوی شده با دو دست توپ دریافتی را به پاس تبدیل کنه.

 

سومین روش و یکی از پر کاربردترین روش ها، استفاده از پاس تک دسته. چون در دریافت های رد به سختی میشه با دوتا دست توپ را به پاس تبدیل کرد و و گاهی هیچ راهی برای پاس دودست وجود نداره، برخی از ستترها از این روش استفاده می کنند. به اینگونه که با یک پرش بلند، دست راست و تکیه گاه را بالا میارند و با یک ضربه (بسته به نوع پاس) پاس مورد نظرشون را می دهند. البته باید به این نکته هم اشاره کنم که این گونه پاس نیاز به تمرین بسیاری داره و اگر در آرشیو نگاهی بندازین می تونید آموزش استاد در این زمینه را پیدا کنید. شاید یکی از بهترین پاس ها در این موقعیت استفاده از پاس کوتاه باشه، چون دفاع حریف در اکثر موارد با شما خواهد پرید و در صورت پاس دادن به سرعتی، یک پاس بی دفاع جانانه را ساخته اید. معمولا ستترهای بزرگ به راحتی توانایی استفاده از این نوع پاس را دارند ولی یکی از مثال ها بارز در این مورد ستتر تیم ایتالیا یعنی Vermiglio هست.اگر بازی های این ستتر را دیده باشید حتما متوجه شدید که ایشون تخصص فوق العاده ای در پاس تک دست به منطقه دو داره.

(هر کاری کردم نتونستم کلیپ فلش را در همین صفحه آپلود کنم، بخاطر همین برای مشاهده بر روی لینک زیر کلیک کنید)

مشاهده کلیپ اجرای روش سه توسط Valerio Vermiglio

چهارمین روش را میشه بیشتر به عنوان یه حقه در نظر گرفت تا یک روش. در این روش (حقه)، شما برای پاس دادن می پرید و دو دستتون هم بالا میارید و تا آخرین لحظه اظهار به پاس دادن می کنید ولی در آخرین لحظه دستتون را می کشید و توپ وارد زمین حریف میشه و معملومه دیگه، تبدیل به یه پوئن شیرین میشه. فقط در مورد این حقه باید به چندتا نکته حواستون جمع باشه. یکی این که حواستون باشه که دفاع مقابلتون (سرعتی زن حریف) با شما نپریده باشه، چون در این صورت توپ دفاع شده و در زمین شما می خوابه. دومین نکته این که مطمئن شوید که ردی توپ بگونه ای هست که از تور قطعا رد بشه، در غیر اینصورت یک پوئن مفت به تیم حریف خواهید داد، بماند که روحیتون چقدر ضعیف خواهد شد. این روش هم چند وقتی که خیلی در بین ستترها رایج شده و اکثرا ازش استفاده می کنند. و اما نمونه بارز این روش ریکاردو ستتر برزیل بود که واقعا تبحر خاصی در استفاده از این حقه داشت.

مشاهده کلیپ اجرای روش چهار توسط Ricardo Garcia

پنجمین راه استفاده از جای خالیه. در اینگونه دریافت ها چون معمولا سرعت توپ زیاده و توپ در حال عبور از روی تور هست به راحتی میشه ازش به عنوان یک جای خالی استفاده کرد. در بسیاری موارد که سرعتی زن حریف باهاتون نخواهد پرید و در صورتی هم که سرعتی زن پرید با یک تغییر جهت توپ می تونید توپ را در منطقه یک سوم حریف چه در منطقه دو و چه در چهار بخوابونید. چون خیلی از ستترها از این روش استفاده می کنند، شخص خاصی هم مثال نمی زنم.

آخرین روش و روش ششم، در صورتی که نتونستید هیچکدوم از روش های بالا را استفاده کنید می تونید در هنگامی که یار جلو هستید رو به تور شوید و در صورتی که سرعتی زن حریف پریده باشه اقدام به دفاع کردن کنید و در غیر اینصورت توپ را با دو دست در زمین حریف وارد کنید.

مشاهده کلیپ اجرای روش شش توسط Andrey Zhekov

حرف های یک پاسور...چرا و چگونه؟

{تشویق جمعیت...}

اهم...اهم...

با تشکر از استاد گرامی

و با عرض سلام خدمت تمامی سروران گرامی

راستش می خواستم با یک آپ فنی در خدمتتون باشم ولی دیدم که این اولین دیدار من با شما عزیرانه و من هیچ آشنایی باهاتون ندارم، برای همین تصمیم گرفتم با عنوان یک سوال سبب آشنایی بیشتر خودم باشما شوم. میدونم که اسم وبلاگ استاد را همگی به خوبی بلد هستید..."حرف های یک پاسور" درسته؟

{جمعیت یک صدا : بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــله}

احسنت. حالا سوال من اینه که واقعا استاد چرا این وبلاگ را راه اندازی کردند و اصلا هدف و انگیزشون از این کار چی بوده؟ شاید بعضی از شماها بگید خوب معلومه چون توی اینترنت، وبلاگی در رابطه با ستتر نبود، می خواستن آموزش هایی در رابطه با پاسوری  در والیبال بدهند. درست، اما آیا فقط همین بوده ؟ حالا اگر فرض را بر این بگیریم، شما اصلا چقدر با آموزش از طریق وب موافق هستید؟ آیا فکر نمی کنید یک استاد حتما باید در کنار شاگردش باشه تا بتونه ارتباط فیزیکی باهاش داشته باشه؟ و پیشرفت ها و پسرفت های اون را از نزدیک مشاهده کنه؟ و فکر می کنید ایشون چقدر در این زمینه موفق بودند؟

شاید برخی دیگر از شما عزیزان بگید که ایشون با راه اندازی این وبلاگ می خواستن نقش یک ستتر را در یک تیم بیان کنند، بگن که بابا والیبال فقط اسپک نیست بلکه باید شخصی در تیم باشه که دریافت کنه، شخصی باشه که مناسبترین پاس ها را به اسپکر بده و در آخرسر اسپکر، اسپکش را بزنه، ولی متاسفانه هیچ موقع نقش یک ستتر در یک تیم به درستی بیان نشده... حالا به نظر شما استاد چقدر تونستن ستتر را به معنای واقعی کلمه معرفی کنند؟ و شما قبل از خواندن مطالب ایشون چه دیدگاهی نسبت به یک ستتر داشتید و در حال حاظر چه دیدگاهی دارید؟

من برای بیان تک تک این حرف ها و سوالات دلیل دارم و چون قراره چند ماهی به جای استاد در خدمت شما عزیزان باشم، دوست دارم بدونم چقدر از آموزش های ایشون استفاده کردید و چه مقدار تاثیر گذار بوده و شیوه آموزش ایشون را چقدر می پسندید؟از طرف دیگه دوست دارم بفرمایید با گذشت این یک سال و خورده ای از ارسال پست توسط استاد و با توجه به اسم وبلاگ، به نظرتون حرف های ایشون به طور کلی چی بوده و چقدر تونستن حرف های یک پاسور را بیان کنند؟

خوب فکر کنم برای این جلسه کافی باشه، دیگه دارم خیلی پرحرفی می کنم... درخواستم از شما اینه که دیدگاه هاتون و نظراتتون را به طور کامل و دقیق واسم بنویسید تا انشاالله بتونیم حاکثر بهره را از با هم بودن ببریم و همچنین باعث رو سفید شدن بنده در حضور استاد بزرگورار شوید.

{جمعیت به فکر فرو روفته و فراموش می کنند که جناب ریکاردینهو (به اختصار : ریکاردو) را تشویق کنند!!!}